مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری

زندگی را ورق بزن...
هر فصلش را خوب بخوان...
با بهارش برقص؛ 
با تابستان بچرخ؛
در پاییزش عاشقانه قدم بزن؛
با زمستانش بنشیین و چایت را بسلامتی نفس کشیدنت بنوش!

زندگی را باید زندگی کرد؛
آنطور که دلت می گوید.
مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری

قدر آدمهائی که زود عصبی میشوند را بدانید

قدر آدمهائی که زود عصبی میشوند را بدانید
اینها همان لحظه داد میزنند قرمز میشوند
قلبشان درد میگیرد دستانشان میلرزد ..
ولی ...
ولی برای زمین زدن شما هیچ نقشه ای نمیکشند!
آنها تمام نقشه شان همان عصبانیت بوده و تمام
آنهائی که زود عصبانی میشوند آدمهائی هستند که رقیق ترین و پاک ترین وجدان را دارند...

فقط چند جمله

کاش درد
آنقدر کوچک میشد
که پشت میز یک کافه می نشست ،
چای می خورد ..،
ساعتش را نگاه می کرد
و با عجله
می گفت "خداحافظ" ...!

فقط چند جمله

خوشا به حال کسی که
آرزوهای پوچ، او را سرگرم و غافل نکند.

یک حرف زیبا

يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ

روی هر که در چهل سالگی ، سفید نشد

حقیقت و ساختار دستورالعملهای اخلاقی ، که از بزرگان دین و عالمان اذکار، در فرهنگ قرآن و عترت ( ع )، کلمات لفظی ، کتبی یا تکوینی اند، دارای باطنی ژرف و بلند با ظاهری روان و دلربا. جمله های معبرسانی اند برای عروج از بستراسفل به علم اعلی .

ذکر، مرز بین انسان و حیوان است ùاذکار، پلکان قرب اند و نردبان صعود به لقاء معبود.

این است که در زبان قرآن و بیان امامان[ ع] ، خد، ذاکراست کتاب او ذکراست پیامبران او مذکراند و عالمان راستین دین ،اهل ذکر. 1اذکار را قلبی است و قالبی ، روحی است و کالبدی .

قالب اذکار (که گسترده آن اشکال عبادات ، ظواهر شریعت ،الفاظ اسماء را در بر می گیرد.) براق سالک است در همه منازل عروج . در بینش عرفانی شیعه ، جدایی سالک از ظواهر شریعت وانجام عبادات ، پرنگاه سقوط در وادی ضلالت و دام شیطان است . چنان که ماندن دراین قالب ها و بسنده به این ظواهر، قفس مرغ باغ ملکوت روح الهی او می گردد. عارفان شیعه ، مراقبت برانجام همه واجبات و مستحبات و ترک تمام محرمات و مکروهات ر، راه وصل به گوارای حقیقت دین می دانند. چه خوش فرمود، عارف بلندمقام شیعی ، مرحوم ملاحسینقلی همدانی :

... لاطریق الی القرب الا بشرع شریف فی کلی و جزئی ! 2

دراین راستااست که روح همه عبادات ، ذکر خدا و قرب اوست . قالب و شکل آن عبادات را شریعت ، با هدایت عام الهی برای خلق تبیین کرده است و روح و باطن آنها را شارع با هدایت خاصه خود، براهلش الهام نمود و آنها را راهیان طریقت حب ربوبی گردانید، تا باالگو و مقتدا قرار دادن انبیاء واولیاءالهی ، به سوی وادی حقیقت ، پرگشوده و دربارگاه رحمت خاصه او آرامش یابند.

جان مایه سالک دراین معراج ، توسل به اسماء عینیه (چهارده معصوم ) و تمسک به اسماء ربوبی است .ابزار وسائل رسیدن به حقیقت این اسماء و شهود آن حقایق ،اذکار می باشد.

انسان ، با حاکمیت این اسماء بر عرصه وجودش ، می تواند به حق تقرب جوید. باید حقیقت این اسماء، در تار و پوداو جای گیرد و بر ظاهر و باطنش ساری و جاری گردد.

براین اساس ، هر مقام رااسمی است و هر ذکری را مقامی و شرایطی . نتایج و آثاری که براین اذکار بار شده است (که دراین دستورالعمل برخی از آنها آمده است .) تردید پذیر نیست ولی باید شرایط و آداب آنها مراعات گردد.

بی شک ،این کلمات ملکوتی ، پلکان عروج به لقاء معشوق اند که باید سالک ، عزم رااستوار کند و بر آنها پای نهد و بارگاه جان را برای فرود آن حقایق پاک سازد همراه این اذکار، هجرتی توانفرسا و جهادی نفس کش هوس برانداز، لازم است تا سالک تجلی گاه انوار ربوبی گردد. تثاقل علی الارض ، با حقیقت این اسماء و دستوره، سازگار نیست .اینها دستور عمل اند، نه اذکار ذهن واوراد خیال . باید همت کرد و حقایق این گوهرهای ناب ر، بر دل زد نه بر زبان و کاغذ. تا سرنسپاری و اختیار وانگذاری ، سرت ندهند و مختار مطلقت نکنند .

این است که باید در هر ذکری ، بستر، زمان ، مکان ، تعداد، شرایط و آداب آن ر، نیک شناخت و یاس داشت .

حقیقت هراسمی در شرایطی ویژه خود، با تکرار معین در جان ذاکر، تجلی می کند.

عنصر زمان و عدد، که بستر تکرار و تلقین اذکاراست ، نقش بارز و کارسازی در تقرب سالک و نور تجلیات الهی بر قلب او دارد.

دراین زمینه گفته اند:

[حدود و عدد مخصوص ، همانطوری که در جریانهای مادی ، مانند: معالجات و تحولات شیمیایی و کشت و زراعت واختلاف حبوب و توالد و تناسل ، به اختلاف انواع حیوانات لازم الرعایه است ، در جریانهای معنوی نیز چنین می باشد.

هر حال و صفتی به اقتضای درجه ثبوت و رسوخ و حلول آن در مقام رفع یا تثبیت آن ، مقدار معینی از زمان را لازم دارد و در هر عبادت و مجاهدت و ذکری ، با در نظر گرفتن آثار مخصوص ،اندازه محدودی را باید قید کرد] 3 .

در سلوک و خودسازی ، برای جلب فیوضات وانوارالهی ، چنانچه در قرآن و گفتار معصومین[ ع] و سیره اولیاء آمده است ، عدداربعین را جایگاه ویژه و بلنداست .

محقق نفس گشته ، عارف بلند مرتبه ، جناب سید مهدی بحرالعلوم ، در زمینه جایگاه عدد[ چهل] فرموده است :

خود به عیان دیده ام و به بیان دانسته ام که این مرحله شریفه ،از مراحل عدد را خاصیتی خاص و تاثیری مخصوص است ، در ظهور استعدادات و تتمیم ملکات ، در طی منازل و قطع مراحل ...

تخمیر طینت آدم ابوالبشر( ع ) ، در چهل صباح اتمام پذیرفت: [ و خمرت طینه آدم بیدی اربعین صباحا) و دراین عدد، عالمی از عوامل استعداد را طی کرد. به روایتی ، چهل سال ، جسد آدم ، در میان مکه و مدینه افتاده بود و باران رحمت الهیه براو می بارید، تا دراین عدد، قابل تعلق روح قدسی شد. و مدت میقات موسی بن عمران( ع) ، دراربعین لیله تمام شد و خداوند خداوند قوم او را بعدازاربعین سنه ،از تیه خلاص کرد و خاتم الانبیاء، محمد( ص ) را بعداز چهل سال که به خدمت قیام نمود، خلعت نبوت پوشانید. و زمان مسافرت عالم دنیا و غایت ظهور استعداد و نهایت تکمیل دراین عالم ، در چهل است . چنانکه وارد شده است که : عقل انسان در چهل سالگی ، به قدراستعداد هر کس ، کمال می پذیرد.از بدو دخول او دراین عالم ، در نمواست تا سی سالگی و ده سال بدون او دراین عالم واقف است و چون چهل سال تمام شد، سفر عالم طبیعت تمام است] وابتدای سفر به عالم آخرت است . هر روز و هر سال جزئی از آن ، بار سفر آخرت می بندد وازاین عالم رحلت می کند. قوت او، سال به سال ، در کاهیدن است . و نور و بصر و سمع در نقصان است . قوای مادی درانحطاط و بدن در ذبول است چه مدت سفر واقامت او دراین عالم ، در چهل سالی ، تمام شد...ازاین جهت ، حدیث وارداست که : روی هر که در چهل سالگی ، سفید نشد شیطان مسح می کند وجه او را می گوید: [یابی وامی و جهالا یفلح ابدا] و می گوید[ :نام تو در صحیفه جند من ثبت است] و بالجمله ، خاصیت اربعین در ظهور فعلیت و بروزاستعداد و قوه و حصول ملکه ،امری است مصترح به در آیات واخبار و مجوب اهل باطن ... 4

دستورالعملی که پیش دید شمااست ، در بردارنده اذکاری بسیار مقدس و شریف است که سالک به مراقبت چهل روز، بر هریک از آنه، فرمان داده شده است . آثار و مقاماتی بر آنها بار شده است که مویداحادیث انبیاء واولیاءالهی ، علیهم السلام ، می باشد.

عالم عامل ، فقیه بلند مقام ، عارف راه شناس و رهرو لقاء یار، مرحوم آقا محمد بیدآبادی[ ره] ،از عالمان جامع شریعت و طریقت بود. در علم فقه ، مرتبه بلندی ازاجتهاد را جایز شد و در حوزه عمل ،الگو وامام متقین بود. حکیمی ژرف نگر بود و عارفی بلنداندیشه .او راه و روش سلوک رااز باطن قرآن وادعیه امامان ، علیهم السلام ، آموخت .

شریعت را براق معراج شهود می دانست . حب و ولایت چهارده معصوم ، علیه السلام ، زاد راه او بود و مقام کردن در بیت ولایت آل بیت رسول علیه السلام قله آرمان و مطلوب او. سخن در بیان آفاق وجودی وابعاد نورانی زندگی او،این کوته مجال را نشاید. در پیش ، دستورالعملی از آن بزرگمرد آوردیم و به پرتوی از زندگی اواشارتی کردیم .امید آن که توفیق یار گردد، تا در فرصت دیگر (به برکت چاپ دستورالعملی که در دست است ) زندگی پر بار و درس آموزاو را فرا دیداهل دل قرار دهیم . ان شاءالله .

اما بعد، بدان !ای برادر عزیز، که راه به سوی قرب حق تعالی ، حل شانه ، منحصراست به دو چیز: تخلیه و تحلیه 5 .

تخلیه و تحلیه یعنی خالی کردن نفس ناطقه (که قلبش می گویند و روحش می نامند.اختلاف اسماء، به علت اختلاف مسمیات است از راه حیثیات ، چنانکه ، به تفصیل در کتب اهلش مسطوراست .)از آنچه او را مانع و حائل شود. و باز دارداز توجه به خدا.

تحلیه مزین و محلی نمودن او، به آنچه سبب توجه و تقرب به حضرت حق می شود.

پس هر گاه ، نفس موید حق ، در خود میل و رغبتی به سوی حق تعالی دید،اول چیزی که براو واجب است : مراعات و تحصیل تخلیه است . مقدم بر همه اسباب و مبادی آن ، توبه است از آنچه سابق بر آن بوده است .

از ملامت مردم باک نداشته باشد. 6 مراقبت نفس داشته باشد. یک چشم بر هم زدن ازاو، غافل نشود 7 . سعی و کوشش نماید که ازاو معصیتی سر نزد و هرگاه ،از روی غفلت و سهوازاو معصیتی سر بزند، همان ساعت به توبه وانابه 8 تدارک نماید.

به شرط آن که ،اول، شریعت مصطفوی مرتضوی را تحصیل کرده باشد یعنی عالم شود به امر و نهی شارع که آن دو چیزاست :

اول : عالم به مسائلی که تعلق به افعال و جوارح دارد.

دوم : عالم به آنچه به دل تعلق دارد:ازاوصاف جمیله واخلاق رذیله .

علم اول ، یا به تقلیداست و یا به اجتهاد.این رااهل تحقیق ،[ علم شریعت] می نامند. علم دوم را[ علم به طریقت] می گویند.

از تریب این دو مقدمه : (صغری و کبری ) نتیجه ای حاصل می شود که آن را [حقیقت] می خوانند یعنی ، معرفت کامل ، حسب قابلیت واستعداداو، به حقایق موجودات محصول است یا به نفس خودش .

هرگاه ، قلبا توبه کرد و مصر بر فعل توبه و تدارک مافات منه شد، نشانه توفیق الهی واذن دخول به درگاه حضرت شاهی است .

پس در آن اوقات ، به جهت رفع وسوسه نفس و خطورات قلبیه ، که لازمه طبع بشری است ، مکرر مداومت به این ذکر کند:

لاحول ولا قوه الا باالله العلی العظیم 9

گمان حقیر، بلکه یقین ، که یک اربعین تمام نشده است ،از برای نفس حالتی چند عارض می شود که ترقی تمام ، نسبت به حال سابق نفسش دست گیریش خواهد گردید.

بعداز آن ، چند وقتی ، که اقلش یک اربعین باشد، به این ذکر مداومت نماید:

 

لااله الاانت ، سبحانک انی کنت من الظالمین . 10

 

هرگاه مراعات حال نفس ، بر آنچه مذکور شد 11 ، مقارن به این ذکر گردید، بی شبهه ، حالتی او را دست می دهد. به شرط آن که مقارن گرداند این اوقات ر، به جوعی و سهری و ماکول و مشروبی که در ظاهر شبهه ناک نباشد. چون اربعین ، به این ذکر یا مراقبه نفس ، براو گذاشت ، شروع نماید به ذکر

 

لااله الا الله

 

با تذکر معنی آن . به این طریق که در گفتن[ لااله] به زبان ،از دل ، خیال غیر را بیرون و محو سازد. در گفتن[ الاالله] توجه کلی ، قلبا به جانب حق نماید. به این طریق یک اربعین به سر آورد، با آن شرایط سابقه . دراین اربعین ، صفایی و نوری در دل او منکشف گردد که او را در بعضی ازاوقات از خود بی خود نماید و بعدازاین اربعین ، شب و روز مداومت نماید به ذکر:

 

اله الا هو، یا حی یا قیوم، 12 یا هوالحی القیوم.

 

تایک اربعین . دراین اربعین ،احتمال دارد جنونی براو عارض شود، بسبب مشاهده بعضی ازانوار تجلیات . دراین اربعین ، لازم است او ر، باجوع و سهر و صمت ، عزلت واگر چه بی اختیار نفس ، به علت مشاهده بعضی ازانوار صفات ، میان به عزلت و صمت می کند.

بعدازاین اربعین ، دیگر مداومت نماید به ذکر:

 

الله

 

بی حرف ندا. و دراین اربعین به قدرقابلیت واستعداد، فتح باب ملکوت ، در دل اوشود، به حیثیتی که امور مخفیه براو ظاهر و مکشوف گردد. چنان انوار صفات ، براو، فایض گردد که خودش در آن حال حیران خود باشد.

بعدازاین اربعین ، مداومت نماید به ذکر:

 

یا هو یا من هولا هوالا هو . 13

 

چنان مشغول شود که غیراز فرایض و نوافل یومیه واکل و شرب ضرورت ، به هیچ چیز دیگر متوجه نشود و دراین اربعین ،او را فنایی از [ملک و ملکوت] حاصل شود که به غیراز نفس خودش ، که خود را مشاهده می نماید، محیط ملک و ملکوت و حق ر، محیط برخود مشاهده کند، بی کمی و کیفی ، و خود را چون قطره ای محو در دریای حقیقت ، مشاهده نماید. بعدازاین ،اربعینی دیگر مداومت نماید به ذکر:

 

یا هو

 

که دراین اربعین فانی از خود گردد. دراین حال ، عبد در میان نباشد، شاهد و مشهود ذات معبوداست . واین جای اقدام است . دراین مقام ، آواز:

لمن الملک الیوم . 14

ازاو برخیزد که خود گوید و خود شنود.

بعدازاین اربعینی دیگر مداومت نماید به ذکر:

 

یا الله یا هو

 

که از حالت[ محو به صحو] رسد و بقای کلی در عین فنااو را حاصل گردد و سر معنی[ العبودیه جوهره کنههاالربوبیه] براو ظاهر و منکشف گردد و دراین مقام به مرتبه[ خلافت] و مراد حق تعالی از[ انی جاعل فی الارض خلیفه] 15 خواهد رسید و دراین مرتبه سزاواراست که خلق را به خدا دعوت کند و نام عام ، بلکه خاص[ حجه الله علی الارض] به اشاره غیبی آن حضرت خواهد بود.

وصول به این مرتبه و ترقی دراین مقامات ، موقوف است بر تکمیل هر مقامی به شرایط مقرره ، به مراعات امور جزئیه متعلقه به آن مقام ، والا در قدم اول به جا ماند وانانیت و فرعونیت در نفس او، شکوفه خواهد کرد.

 

[ اللهم وفق و سدد و قونفو سنا للترقی]

 

 


پاورقی ها:

1. آیات قرآن و روایات امامان ، علیهم السلام ، دراین زمینه بسیار، ر.ک :

 

2.تذکره المتقین ، . نامه ها و دستورالعملهای چهارتن از عارفان بزرگ همچون : ملا حسینقلی همدانی ، مرحوم بهار، مرحوم کربلایی و آقا محمد بیدآبادی ، آمده است .

3. تحفه الملوک فی السیرالسلوک ، علامه آیت الله العظمی سیدمهدی طباطبائی بروجردی بحرالعلوم ، رضوان الله علیه ، با شرح و توضیح حسن مصطفی ، .19.

4. ر.ک همان مدرک ، .20.

5. هرانسانی چون در بستر ماده و مهد خانواده اجتماعی انسانی رشد می کند، ناگزیر،از محیط و پیرامون خود تاثیر می پذیرد و شناختهای ناقص ، تفسیرهای نادرست ،اخلاق و صفات ناپسند را کسب می کند. در نتیجه ، شاکله ای نابهنجار با فطرات اولی وانسانی در وجوداو پای می گیرد.

سالک وصال حق ، باید همه این (اصرها) و (اغلال) ر، در هم شکند. و مرغ باغ ملکوت وجود خود را آزاد سازد، تا قدرت پرواز به کوی دوست را بیابد.

دراین راست، بایسته است ،افکار واندیشه اش را با منطق قرآن و عترت محک زند زاندوخته های ناقص علمی خود را کامل کند و خیالهای باطل و بی پایه را دور بریزد ( تخلیه ) . با پیوند زدن عقل خود به عقل فعال ، که صورت تفصیلی آن قرآن و بیانات عترت پیامبر، صلی الله علیه و آله ،است ، دستگاه وجودی او در تمام مراحل و مراتبش صبغه و رنگ الهی پیدا کند. و باطن او را صیقل بدهد، حقایق بلند و شریفی را پیش دید عقل او بنهد دراین مقام ،او با ( فرقان ) و نور برخاسته از تقو، تحلیل ، گزینش وانتخاب ، می کند و در صراط عزیز حمید گام پیش می گذارد.

 

یاایهاالذین امنواان تتقواالله یجعل لکم فرقانا و یکفر سیئاتکم

و یغفرلکم ... (سوره انفال ، آیه 29) (یا ایها الذین اموا اتقو الله و امنوا برسوله یوتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا یمشون و یغفرلکم)... (سوره حدید، آیه 28) .

 

او، در این مرتبه هر چه پیش می رود تابش انوارالهی ،او را آراسته تر می کند : (تخلیه) تا به جائی می رسد که شیفته این انوار گشته و بااسماء ربوبی محشور می گرد:العبودیه جوهره کنه ها اربوبیه و قلب او، مهبط تجلی انوار ربوبی می گردد: [ افمن شرح صدره للاسلام فهو علی نورمن ربه] (سوره زمر، آیه 22.)

امام باقر، علیه السلام ، به شاگرد بلند مرتبه خود، حامل اسرار آن حجت الهی ، جابر جعفی ، در دستورالعملی گران معنی چنین فرموده است:[ و اعلم بان لاتکون لنا و لیا حتی لواجتمع علیک اهل مصرک و قالوا:انک رجل سوء لم یحزنک ذالک ولو قالوا: انک رجل صالح لم یسرک ذالک] . (تحف العقول ، چاپ اعلمی .206.)

آنانی که حرف مردم و ستایش خلق تکانشان می دهد،ایمان وانسانیت در قلب آنها ریشه نگرفته است .این افرد، برخورداراز شخصیتی بی ثبات ،اندیشه سطحی و روحی پریشان می باشند. باید با دم الهی اذکار، نور ظلمت سوز، و با قرار گرفتن در پرتوانوارالهی ، به جان خود مایه و به فکر خویش ژرفایی و به شخصیت خوداستواری بخشند.[ المومن اشد من جبل الراسخ].

7. غفلت که ضد[ یقضه] و هشیاری است ،اساس و پایه همه گناهان است . بیماریی خطرناکتراز[ غفلت] برای مومن و سالکین نمی باشد ( الغفله اضرالاعداء) زیرا[ غفلت] بستر غرور و گمراهی است .انسان غافل ، حقایق را درست نمی بیند.او در حصار منافع ، تن پروری و خواسته های مادی محبوس است و آینده نگری ندارد ( الغفله ضدالحزم ). خودانسانی الهی خویش را فراموش کرده و در دام عشق و دلبستگی لذتهای دنیوی گرفتاراست .امام علی(ع) دراین زمینه ، فرموده است : سکرالغفله و الغرور ابعد فاقه من سکرالخمور . ر.ک : غررالحکم و درر الکم .

8. تفاوت توبه وانابه : توبه پشیمانی از گذشته و رفتار و کردار پیشین است . توبه گر، با بصیرت الهی که به او عنایت شده است ، خسارت و زیان کجروی خود را خواهد چشید و به فطرت و فاطر خویش ، روی می آورد.

او، در کاراین پشت کردن و روی آوردن ، با موانع روبرو می گردد. رسوبات گذشته ، بالهای روح الهی او را می بندد و مانع پروازاو می گردد.اینجاست که باید به سلاح اشک ، تضرع وانابه ، بندها را بگسلد و با تمسک و توسل به دامن عنایت اولیاءالهی ، وسیله نجات خود را فراهم کند واز ظلمات آزاد گردد.

بنابراین ، منزل انابه ، پس از منزل[ توبه] است . دراین دو مقوله مطالب نغز و دلپذیر بسیاری است که در کتب اهل معرفت و شهود آمده است . دراینجا به نقل سخن نورانی بنیانگذار جمهوری اسلامی ، مرحوم امام خمینی ،[ قدس سره] بسنده می کنیم :

حقیقت توبه ، رجوع ازاحکام و تبعات طبیعت است به سوی خدا و سفر کردن و مهاجرت نمودن از[ بیت نفس] است به سوی سر منزل مقصود . اربعین حدیث ، ج 1.261.

9. معنای این ذکر بسیار بلنداست . در روایات ، قرائت و مداومت بر آن ، در حالات و زمانهای گوناگون ، سفارش شده است . حضرت رسول ، صلی الله علیه و آله ، در دستورالعملی به سلمان فارسی (ره) فرموده است : و قال سلمان ، رحمه لله علیه ،اوصانی خلیلی ، رسول الله ، صلی علیه و آله ، بسبع ، لاادعهن علی حال ... واوصافی : ان اکثر من قول لاحول و لاقوه الا بالله ، فانها کنز من کنوزالجنه . الحکایات من املاءالشیخ المفید(ره) مجله تراثن، شماره 138.16

این ذکر پربار و گران معنی ،اگر با توجه به حقیقت آن ، مدومت گردد و حققت معنای آن شهود قلب ذاکر گردد،او را حال و مقامی وصف ناپذیر پی آید. معنای نازل آن چنین است: [ هیچ حرکت و تغییر و توان و نیروی نیست ، مگراین که ظهور و بروز جلوات خدای جامع جمال و جلال است که [علی و عظیم] است .او در عین[ علو و عظمت] جان تحولات و توانهای عالم موجوداست :[داخل فی الاشیاء لا بالممازجه] .

10.این ذکر، معروف به ذکر[ یونسیه] است . بزرگان واهل سلوک ، فواید و تاثیرات زیادی برای آن بیان کرده و بهره ها و برکات بسیاری از آن دیده اند. ر.ک[ : مجله حوزه] ، شماره 4.68.

11.تنها توجه ذهن کافی نیست ، بلکه بایداین توجه وجهه همت و سمت اعمال و نیت های سالک گردد و همه مقاصد و رفتاراو[ لوجه الله] باشد و بس . چون چنین شد،انوار ویژه این ذکر،جان او تجلی کند و دلش را صفایی ویژه احاطه کند.

12. حی و قیوم ، دو ظهوراز ظهورات[ هو] و وجود صرف می باشند. سالک باید در بستراندیشه ، گسترده این دواسم را بشناسد. و در حیطه وجود و کون با سیر درانفس و آفاق ، سلطنت[ حی قیوم] را شهود کند. سالک ، اگر به حقیقت حقه این دو ذکر برسد، آثاری که در متن دستورالعمل آمده است براو باریدن گیرد، تا جان او جلا پیدا کند و قلب او صفا یابد و روح آرام او بی قرار گشته و بر دهلیز منزل حیرت قرار گیرد.

13. عارفان ، در قالب الفاظ، مراتب اسماء و منازل قرب حق را برای سالک چنین ترسیم کرده اند: مقام و هویت مطلقه (لارسم له ولااسم له )او، سخبوح است از آن که عارف بتواند به آن مقام ، دست یابد وقدوس از آن است که اندیشه حکیم ، به او برسد. تفکر دراین مقام نهی شده است و اندیشه کننده در آن ،از خدا دور می گردد. همین حقیقت ، گاهی به شرط اطلاق ماخوذاست . به آن[ هویت ساریه] و نفس رحمانی اطلاق گرددلا و با لفظ[ هو] به آن مقام اشاره گردد لذا هو،اشاره به صرف وجود و هویت مطلقه ، من حیث هی هی ، بدون تعین صفات و تجلیات اسمائی می باشد. گاهی همین حقیقت ، به شرط ( لا) ماخوذاست که اقدس از شوب کثرت می باشد آن را مقام ( احدیت ) گویند.اگراین هویت ساریه به شرط جمیع الاسماء و الصفات یعنی ، به شرط شی ءاخذ شود، مقام واحدیت و فیض مقدس است .

این سه مقام ، ویژه انبیاء وامامان معصوم( ع) است و دیگران را به آن مقامات ، راهی نیست . عارف موحد مرحوم شبستری ، به این دو مقام چنین اشاره می کند:

 

مقام دلگاشایش جمع جمع است

جمال جانفزایش شمع جمع است .

جمع جمع ، مقام احدیت و شمع جمع ، مقام ظهور نور وجوداوست . ر.ک : (شرح فصوص الحکم) قیصری .

 

14. سوره غافر ، آیه 16.

15. سوره بقره ، آیه 30.

یک حرف زیبا

فقط چند جمله

فقط چند جمله

یک حرف زیبا

فقط چند جمله

روزی او در آن روز از جایی رسد که خود نیز گمان ندارد

محتوای سوره:

"مائده" به معنى سفره آراسته از غذا مى باشد."مائده" نام پنجمین سوره قرآن مى باشد كه از آیه 112این سوره گرفته شده است. قسمتى از این سوره درباره تقاضاى حواریّون و یاران حضرت عیسى(ع)است كه از او خواستند سفره اى آراسته از غذا براى آنان از طرف خداوند نازل شود.بعضى از موضوعات مطرح شده در این سوره عبارتند از:بیان معارف اسلامى موضوع رهبرى بعد از رسول خدا(ص) نفى اعتقاد مسیحیت به تثلیث، موضوع وفاى به عهد و عدالت اجتماعى، شهادت به عدل، داستان هابیل و قابیل فرزندان آدم(ع) و تحریم قتل نفس و معرفى غذاهاى حلال و حرام و بیان قسمتى ازاحكام مربوط به وضو و تیمّم. این سوره 120آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

نام های دیگرش: عقود، المنقذه است.1

 

فضیلت سوره :

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت این سوره نقل شده است: «هرکس که سوره «مائده» را قرائت نماید، به تعداد همه یهودیان و مسیحیان که در این دنیا نفس کشیده اند، ده حسنه به او داده می شود و ده گناه از گناهان او پاک می گردد و ده درجه به درجاتش افزوده می گردد2

ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: «سوره مائده یکباره بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است و 70هزار فرشته هنگام نزول، آن را همراهی می کردند3

 

آثار و برکات سوره

1) افزایش ایمان

از امام محمد باقر علیه السلام روایت است که ایشان فرمودند: «کسی که این سوره را در هر روز پنجشنبه بخواند، ایمانش به ظلم و ستم پوشیده نگردد و کسی را با پروردگارش شریک نسازد4

2) زیاد شدن روزی

هر کس هنگام صبح آیه 114 سوره مائده را قرائت کند روزی او در آن روز از جایی رسد که خود نیز گمان ندارد.5

3) برآورده شدن حاجات

روز اول بعد از نماز صبح با وضو دو رکعت نماز حاجت بخواند آنگاه تا 40روز هر روز رو به قبله 100 صلوات بفرستد و آیه 114 سوره مائده را بخواند و در بین خواندن با کسی تکلم ننماید. این عمل در فتح امور بسیار مؤثر است.6

4) جلوگیری از سرقت و تلف شدن مال

از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «هر کس که سوره مائده را بنویسد و آن را در صندوق و وسایل و پارچه های خود قرار دهد، از سرقت و تلف شدن و از بین رفتن آنها در امان خواهد ماند...» 7

 

تنظیم: رهنما - گروه دین و اندیشه تبیان

 


 

1) درمان با قرآن، ص33

2) مجمع البیان، ج3،ص257

3) همان، ص258

4) ثواب الاعمال، ص134

5) درمان با قرآن، ص34

6) همان، ص35

7) الأمان من اخطار الأسفار، ص890

منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، صص100-99» ؛ «خواص القرآن،ص 59» ؛ «درمان با قرآن، صص 35و34و33»

می خواهید که شبها در خواب سیر داشته باشید؟؟؟

خواص آیه شریفه نور

 

 

آیه نور:

 

 

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ۞ 

 

 

 خواص آیه نور

 

 

اگر می خواهید که شبها در خواب سیر داشته باشید و بتوانید به آینده و گذشته سفر کنید این ذکر از مجربات است. حساب ابجد کبير 256 است. در مورد ختم آيات و اذکار، عدد نقش بسيار مهمي دارد و بايد آن آيه يا ذکر را به عدد معين گفت تا اثر خاص خود را بگذارد.

ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺤﺮﻣﻨﺪ.

*ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺭﺍ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﻮﻧﺪ.*

*ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺗﺎﻻﺭ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺁﺫﯾﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ.ﺧﻮﺑﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﻻﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﺨﺘﻠﻂ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺟﺪﺍ.*
ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺯﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺮﻗﺼﻨﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺠﻠﺲ ﮔﺮﻡ ﺷﻮﺩ.
ﺁﺧﺮ ﺷﻮﺧﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ. ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻮﺩ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﺐ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺤﺮﻣﻨﺪ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﻠﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺍﺧﻞ ﺗﺎﻻﺭ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﻣﺤﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.

*ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ.*
*ﺁﻫﺎﻥ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ.ﺍﯾﻦ ﺗﺎﻻﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﻧﯿﺴﺖ* 
*ﺗﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﻌﺼﯿﺖ ﮐﻨﯿﺪ.*

ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻫﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺣﺘﯽ خان دایی ﻭ.…

ﺍﻣﺎ…ﮐﺎﺵ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻤﺎﻥ نیز می آمد.ﺣﻖ ﭘﺪﺭﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﻣﺎ…
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩﺍﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ؟
*ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ،ﺍﻣﺎ ﺁﻗﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ.ﺑﻪ ﺗﺎﻻﺭ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺳﺮ ﺩﺭ ﺗﺎﻻﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ:ﻭﺭﻭﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ!*

*ﺩﻭﺭﺗﺮﻫﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻋﺮﻭﺳﯿﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﻭﻟﯽ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﯿﺎﻡ.…ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺎﯾﺪ.ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻡ ﺍﻣﺎ...*
*ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺮﺍ خوشبختی ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ.…*

ﭼﻪ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ.ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ
ﺳﻔﺮﻩ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯾﻢ،ﺑﺎ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻣﯽ ﭘﺮﯾﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.
ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮔﻨﺎﻩ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ،ﺑﺎﺯ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺩﻋﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﮑﻨﯽ!
ﻣﺎ ﺣﻮﺍﺳﻤﺎﻥ ﭘﺮﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ. ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ.
ﺳﯿﺪﺍﺑﻦ ﻃﺎﻭﻭﺱ ﻣﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺍﺏ ﻣﻘﺪﺱ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ: ﺭﺑّﻨﺎ ﺷﯿﻌﺘﻨﺎ ﻣﻨّﺎ…
ﺑﺪﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ!ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻧﺎﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ.…ﺑﺪﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ.…
*ﺁﻥ ﺷﺐ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﺣﺘﯽ ﺑﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﻝ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﺕ میگذرانیم،ﺑﺪﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ

دیروز كوچه تنگ بود امروز دلِ ما ...

اینم یک تذکر ساده جهت اطلاع

گاهی وقت ها که آدم به گذشته نگاه می کند، می بیند روزهایی که غمگین و عصبی و افسرده به نظر می آمد، جزو شادترین روزهای زندگی اش بوده است.
 
 

اینم یک تذکر جهت اطلاع

لبخند بزن
به تمام آدمهای که آمدند
لایقت نبودند
و رفتند
به همین راحتی
اندوه تو آن هارا خوشحال تر می کند
آدمها اغلب دنبال بدبخت تر از خود میگردند تا به خود ثابت کنند خوشبختند.

فقط چند جمله

یه کم که عاقلتر میشی میفهمی پیدا کردن کسی که بتونی بهش اعتماد کنی مهمتر و سخت تر از پیدا کردن کسیه که بتونی دوسش داشته باشی

فقط چند جمله

مدتهاســــــت که فقط مجازی زندگی می کنیم ...
مجازی می خندیـــــــم ...
مجازی شـــــــــــادیم ... 
مجازی همدیگـــــــر را دلداری میدهیـــم ....

اما در دنیای واقعی از دیگران فاصله می گیریم ،
و روز به روز خودمون رو تنهاتر می بینیم ...

اگر این کار گدائیست بهتر از انست که خار شوم